من به این ثانیه ها دلشادم، به همین تنهایی ،
به همین بودن بی دغدغه ی رویایی،
به همین لحظه که گم می شوم و تو مرا می یابی،
به همین لاف زدن های قشنگ که (( پر از نور امید است دلم ،
آی غم ها کجایید که من می خندم.))
تا تو دلشاد شوی....
ورنه یک ثانیه بی دغدغه ماندن سهل است
و محال است که یک لحظه ز یادم بروی .کاش می دانستم ...
که چرا روز و شبم با تو گره خورده ولی ...
باز هم باک ندارم که "که دلت مال من است" و
همین از سر من هست زیاد!
کاش یادت نرود که کسی هست در آن سوی زمین،
جنسش از سنگ ولی، تا فراموش شود می میرد....
نظرات شما عزیزان: